ازمنظری بلندبه تماشای شهری نشسته ام........
که برجهایش بی هیچ قائده و نظمی........
ساخته شده اندومانندآهنگی ناموزون گوشهارامیخراشند.........
وروح آدمی رامی آزارند........
درذهنم ثروتمندانی که خودرابه برجهازنجیرکرده اند.........
ودرقفس طلائی ی آن براین باورندکه شادوآزادند.........
نقش بسته..............
پروازدوعقاب بربالای سرم که به زیبائی اوج میگیرند..........
تبسمی دلنشین رابرلبانم جاری ودرمکتب رهائی ی آسمان آبی..........
چه باشکوه درس گدائی بهترازثروتمندی رامی آموزم.........
موضوعات مرتبط: 145-گدائی بهترازثروتمندی...........، ،
برچسبها: